رشتيه ميره خونه ميبينه رو قالي جاي كفش هست. جاي پاها رو دنبال ميكنه مي‌رسه به اتاق خواب، ميبينه يكي سخت با زنش مشغوله. داد ميزنه: مرتيكه بي ناموس! در بيار! در بيار! يارو جفت مي‌كنه، ميكشه بيرون. رشتيه شاكي ميشه ميگه: بابا اون صاحب مرده رو نگفتم كه، كفشاتو گفتم!!